وولک برای سرگرمی کودکان شما در سایت خود قصه صوتی کودکانه می گذارد تا مشکل زمان موجب عدم قصه گفتن شما برای کودکان و عدم شنیدن قصه از جانب آنها گردد. ما این داستان راهمراه با داستان های دیگر ، کارتون و معرفی مهد کودک های مختلف مثل مهد کودک اصفهان ، مهد کودک شیراز ، مهد کودک تهران و .... در اختیار شما می گذاریم تا فرزندانتان را به خوی همراه ها بهترین سرگرمی ها تربیت کنید .
یکی از زیباترین و اموزنده ترین قصه ها داستان علی کوچولو است که همه ما در کودکی ان را شنیده ایم .
یک روز از روزهای تابستان که هوا بسیار گرم بود علی کوچولو همراه مادرش برای خرید به بازار رفت. او بسیار خوشحال بود که می توانست همراه مادرش باشد، چون در خانه حوصله اش سر می رفت و دوست نداشت تنها بماند، برای همین از مادرش خواهش کرده بود که همراهش باشد و مادر هم قبول کرده بود اما به یک شرط، او از علی قول گرفته بود که هر چیزی که می بیند را نخواهد و او را اذیت نکند...... علی هم قول داده بود که چیزی نخواهد، همین طور که در بازار قدم می زنند تا مادر خرید هایش را بکند، ناگهان علی کوچولو چشمش به آن طرف بازار افتاد، در آن طرف بازار مردی جوجه های کوچک می فروخت، علی که قول داده بود دست مادر را رها کرد و به سمت جوجه فروش رفت تا آن ها را تماشا کند، مادر هم به دنبال علی دوید و گفت: علی؟ این چه کاری است که می کنی؟ دست من را نباید ول کنی. علی گفت: مادر؟ می دانم قول دادم که پسر خوبی باشم و تو را اذیت نکنم اما می شود از این جوجه ها برایم بخری؟
برای شنیدن و خواندن ادامه داستان به وولک مراجعه کنید .
:: بازدید از این مطلب : 567
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0